حـــوزه عـــلمــیـــه جــواد الائــمه اقــــلـــیــد(برادران
 
قالب وبلاگ
 

شعری زیبا تقدیم به خدا
 

پیش از اینها فکر می کردم که خدا


 خانه ای دارد کنار ابرها


مثل قصر پادشاه قصه ها


خشتی از الماس خشتی از طلا


پایه های برجش از عاج و بلور


بر سر تختی نشسته با غرور


ماه برف کوچمی از تاج او


 هر ستاره، پولکی از تاج او


اطلس پیراهن او، آسمان


نقش روی دامن او، کهکشان


 رعدو برق شب، طنین خنده اش


سیل و طوقان، نعره توفنده اش


دکمه ی پیراهن او، آفتاب


برق تیغ خنجر او مهتاب


 هیچ کس از جای او آگاه نیست


هیچ کس را در حضورش راه نیست


بیش از اینها خاطرم دلگیر بود


 از خدا در ذهنم این تصویر بود


آن خدا بی رحم بود و خشمگین


خانه اش در آسمان، دور از زمین


بود، اما در میان ما نبود


مهربان و ساده و زیبا نبود


در دل او دوست جایی نداشت


مهربانی هیچ معنایی نداشت


هر چه می پرسیدم، از خود، از خدا


 از زمین، از آسمان، از ابرها


زود می گفتند: این کار خداست


پرس وجو از کار او کاری خداست


هرچه می پرسی، جوابش آتش است


آب اگر خوردی، عذایش آتش است


تا ببندی چشم، کورت می کند


 تا شدی نزدیک، دورت می کند


کج گشودی دست، سنگت می کند


کج نهادی پای، لنگت می کند


با همین قصه، دلم مشغول بود


خواب هایم خواب دیو و غول بود


خواب می دیدم که غرق آتشم


در دهان اژدهای سرکشم


در دهان اژدهای خشمگین


بر سرم باران گرز آتشین


محو می شد نعرهایم، بی صدا


در طنین خنده ای خشم خدا


نیت من، در نماز و در دعا


ترس بود و وحشت از خشم خدا


هر چه می کردم، همه از ترس بود


مثل از بر کردن یک درس بود


مثل تمرین حساب و هندسه


مثل تنبیه مدیر مدرسه


تلخ، مثل خنده ای بی حوصله


سخت، مثل حل صدها مسئله


مثل تکلیف ریاضی سخت بود


مثل صرف فعل ماضی سخت بود


تا که یک شب دست در دست پدر


 راه افتادم به قصد یک سفر


در میان راه، در یک روستا


خانه ای دیدم، خوب و آشنا


زود پرسیدم: پدر، اینجا کجاست؟


گفت اینجا خانه ی خوب خداست


گفت: اینجا می شود یک لحظه ماند


 گوشه ای خلوت، نماز ساده خواند


 با وضویی، دست و رویی تازه کرد


با دل خود، گفتگویی تازه کرد


 گفتمش، پس آن خدای خشمگین


خانه اش اینجاست؟ اینجا، در زمین؟


گفت: آری، خانه ای او بی ریاست


فرش هایش از گلیم و بوریاست


مهربان و ساده و بی کینه است


مثل نوری در دل آیینه است


عادت او نیست خشم و دشمنی


نام او نور و نشانش روشنی


خشم نامی از نشانی های اوست


حالتی از مهربانی های اوست


قهر او از آشتی، شیرین تر است


مثل قهر مادر مهربان است


دوستی را دوست، معنی می دهد


قهر هم با دوست معنی می دهد


هیچکس با دشمن خود، قهر نیست


قهر او هم نشان دوستی ست


تازه فهمیدم خدایم، این خداست


 این خدای مهربان و آشناست


دوستی، از من به من نزدیکتر


آن خدای پیش از این را باد برد


نام او را هم دلم از یاد برد


 آن خدا مثل خواب و خیال بود


چون حبابی، نقش روی آب بود


می توانم بعد از این، با این خدا


دوست باشم، دوست، پاک و بی ریا


سفره ی دل را برایش باز کنم


می توان درباره ی گل حرف زد


صاف و ساده، مثل بلبل حرف زد


چکه چکه مقل باران راز گفت


 با دو قطره، صد هزاران راز گفت


می توان با او صمیمی حرف زد


مثل باران قدیمی حرف زد


می توان تصنیفی از پرواز خواند


با الفبای سکوت آواز خواند


می توان مثل علف ها حرف زد


با زبانی بی الفبا حرف زد


می توان درباره ی هر چیز گفت


می توان شعری خیال انگیز گفت


مثل این شعر روان و آشنا:


پیش از اینها فکر می کردم خدا…


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, ] [ 23:12 ] [ محمدامین حسن بیگی ]
 
 
خشم
یکی از خصلت های بسیار زشت و ناپسند که در زندگی گریبان انسان را گرفته و او را به ذلّت و خواری می کشاند، عصبانیّت نابجا است.
عصبانیّت یکی از بیماری های بسیار خطرناک روحی است، که هرچه سریعتر باید نسبت به ریشه کنی آن اقدام نمود. خطر آن تا حدّی است که مهمّترین سرمایه ی، حیات دنیوی و اخروی یک مؤمن را در لبه ی پرتگاه هلاکت قرار داده و به شدّت آن را در معرض نابودی قرار می دهد.
آن سرمایه ی گران سنگ چیزی نیست جزء ایمان. ایمانی که سرچشمه ی تمام خوبی ها و زیبایی هاست، ایمانی که تمام انبیاء الهی از حضرت آدم (ع) گرفته تا حضرت خاتم (صلی اله، علیه و آله) همگی ما را به آن دعوت نموده و حفظ آن را از ما خواهانند.
پیامبر عزیز اسلام در بیانی شیوا و دلنشین در این باره می فرماید:
(الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل)1. خشم ایمان را تباه می کند همچنانکه سرکه عسل را تباه و فاسد می سازد.
این بیان زیبا از سرور عالم، بیانگر این مطلب که: غضب طعم شیرین ایمان را از بین برده و ذائقه ی روحمان را تلخ می نماید به گونه ای که در اثر آن نمی توانیم شیرینی لذّت بخش ایمان را با جان و دل احساس نماییم. همانطور که سرکه طعم شیرین عسل را از بین برده و مانع از احساس شیرینی آن می شود. بنابراین غضب موجب تباهی ایمان می شود و در اثر آن نه تنها انسان مرتکب گناه کبیره می شود بلکه گاه به مقدسات دین و انبیاء الهی و کتاب گرانسنگ قرآن بلکه بالاتر به ساحت مقدس پروردگار نیز جسارت می کند.
عصبانیّت بزرگترین مانع بر سر راه آدمی است که او را از قلّه های بلند انسانیّت به زیر کشیده و او را در ردیف حیوانات بلکه در مقامی پست تر از حیوانات قرار می دهد.
امیر بیان علی ابن ابی طالب (علیه السلام) در این باره به زیبایی می فرماید: (اعدی عدو للمرء غضبه و شهوته، فمن ملکهما علت درجته و بلغ غایته)2؛ سخت ترین دشمن آدمی خشم و شهوت اوست، هر کس بتواند بر آن دو تسلّط یافته و آنها را مهار نماید، درجه اش بلند و به آخرین درجه ی کمال می رسد.
قویترین حربه ی شیطان که با آن می تواند آدمی را به چاه تاریک گمراهی کشانده و نور ایمان را در وجودش خاموش نماید، عصبانیّت نابجا است. مولای متّقیان امیرالمومنین (علیه السلام) در بیانی دلربا و روشنی بخش در این باره می فرماید: (لیس لإبلیس وهق اعظم من الغضب و النساء) ؛ برای شیطان سپاهی قویتر از زنان فاسد و غضب نیست
موعظه ای سرنوشت ساز
امام صادق (علیه السلام) می فرماید: شنیدم پدرم می فرمود: مرد بیابان نشینی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: من در بیابان زندگی می کنم به من سخنی بیاموز که الفاظ آن اندک و معانی آن بسیار باشد. حضرت فرمود: تو را امر می کنم که خشمگین نشوی. آن مرد بیابانی سوال خود را تا سه مرتبه تکرار کرد (و حضرت در هر مرتبه همان جواب را دادند) سپس آن مرد به نفس خود رجوع کرد و به خود گفت: از این پس چیزی نمی پرسم زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) امر نمی کند مرا، مگر به خیر. سپس امام صادق (علیه السلام) می فرماید: پدرم می فرمود: چه چیزی از غضب کردن بدتر است؟ زیرا شخص غضب می کند و در نتیجه کسی را که خداوند آن را محترم دانسته می کشد و یا در آن حال، به زن شوهر دار نسبت ناروا می دهد.3
خشم
عصبانیت قویترین حربه ی شیطان
قویترین حربه ی شیطان که با آن می تواند آدمی را به چاه تاریک گمراهی کشانده و نور ایمان را در وجودش خاموش نماید، عصبانیّت نابجا است. مولای متّقیان امیرالمومنین (علیه السلام) در بیانی دلربا و روشنی بخش در این باره می فرماید: (لیس لإبلیس وهق اعظم من الغضب و النساء)4 ؛ برای شیطان سپاهی قویتر از زنان فاسد و غضب نیست.
بنابراین به هنگام بروز عصبانیّت باید کاملاً بر اعصاب خود مسلّط بوده و با تدبیر و اندیشه و با هوشیاری لازم، این آتش فاجعه آفرین را مهار نموده و به این وسیله شیطان را خلع سلاح نماییم تا این دشمن قسم خورده ی آدمی نتواند ما را از جادّه ی انسانیّت خارج و در مسیر حیوانیّت قرار دهد.
نصیحتی به شخص عصبانی
به هنگام خشم در اثر بالا رفتن فشار خون، به مغز انسان فشار قابل ملاحظه ای وارد می شود به گونه ای که در آن لحظه، چراغ عقل آدمی خاموش و قدرت هرگونه فکر و اندیشه ای از او سلب می شود.
امیر بیان علی بن ابی طالب (علیه السلام) در بیانی زیبا در این باره می فرماید: (الغضب یفسد الالباب و یبعد من الصواب) 5 ؛ خشم، عقل آدمی را فاسد نموده و او را از کار صحیح دور می سازد.
نکته ی قابل توجّه در این زمینه این است که: در این حالت جنون آمیز انسان باید از هرگونه تصمیم و اقدامی جدّاً پرهیز نماید، زیرا وقتی موتور عقل از کار بیفتد، تصمیمات آدمی و کارهای انجام شده از طرف او، یقینا غیر عاقلانه و خارج از مدار انسانیّت می باشد و لذا شاهدیم که بسیاری از تصمیمات خطرناک و جنایات دلخراش در همان لحظه ی خطر آفرین انجام گرفته و فاجعه ای ننگین و جبران ناپذیری از خود به جای گذاشته است.
نتیجه ی چنین تصمیمات فاجعه باری، جزء پشیمانی و غرق شدن در دریای تاریک غم و اندوه، چیز دیگری نمی باشد.
مولای متقیان علی (علیه السلام) در بیان دلربای خویش در این باره می فرماید: (ایاک و الغضب فاوله جنون و آخره ندم)6. از خشم بپرهیز که آغازش دیوانگی و پایانش پشیمانی است. شایسته است که در این زمینه با گوش دل به سخن حیات بخش امیر بیان توجّه نموده و با تکیه و توکّل بر قدرت بی انتهای الهی به جنگ این خصلت زشت حیوانی رفته و آتش خطر آفرین آن را خاموش نماییم تا بدین وسیله توانسته باشیم در زندگی، همواره خود را از تصمیمات خطرناک و اقدامات شیطانی ایمن ساخته باشیم.

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, ] [ 23:8 ] [ محمدامین حسن بیگی ]
صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Salehon.ir :.
درباره وبلاگ

به وبسایت رسمی حوزه ی علمیه ی جواد الائمه شهرستان اقلید خوش آمدید
آرشيو مطالب